زی مدینه داد پیغامی یزید
از سر تهدید با لحنی شدید
گفت یا باید حسین بیعت کند
یا که خود آماده ی ذلت کند
داد پاسخ والی او را امام
ذلت از ما دور بادا والسلام
من نخواهم کرد بیعت با یزید
تا شود او را ستمکاری مزید
شد شبانه راهی بیت الحرام
تا کند تمهید اسباب قیام
تا بیامد بهر او طومارها
حاوی دعوت به کوفه بارها
رفت مسلم سوی کوفه با پیام
با پیامی از سوی خیر الانام
تا بیابد وضع و حال کوفیان
تا بگوید پاسخ آن داعیان
چون یزید از ماجرا شد با خبر
یافت وضع کوفه را وضع دگر
پسر عبداله را مامور کن
حکم فرمانداریش ممهور کن
گفت باید کوفه را آرام کرد
کوفیان را جانب مارام کرد
پس عبدالله رفتی آن دیار
تا برآرد کوفیان را او دمار
مسلم اندر خانه ها نی بدی
پس عبداله بآن خانه شدی
بود مسلم در پس پرده نهان
میهمان بودی عبید اله در آن
گرچه بودی بهر مسلم سهل آن
که زند او را به تیغی ناگهان
لیک عبداله بودی در امان
چون بدی مهمان ها نی آنزمان
این مروت راز مسلم بازبین
نک دنائت از عبداله بین
عاقبت آن ناجوانمرد لعین
برگرفتی ها نی و مسلم بکین
بر سردار الاماره آن دورا
کرد سرها از بدنهاشان جدا