سارق با دیدن پول در دستهای پیرمرد نقشه ی شیطانی اش را در سر سامان داد و با موتور به سمت هدف حرکت کرد"

پیرمرد روبروی حرم ایستاد و سلام داد.

و موتوری که بالای وانت بود.

سارق در فکر موتورش بود که آژیرهای اتومبیلی آن را با خود همراه میکرد.

نویسنده=ح.ا.ش

 


نوشته شده در  یکشنبه 92/7/21ساعت  9:28 عصر  توسط حسام الدین شفیعیان 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آخرین یادداشت در وبلاگhttp://028.parsiblog.com/خوش آمدید
هشت سال دفاع مقدس
جایزه ادبی فانوس
((گوناگون))
گوناگون
[عناوین آرشیوشده]